دوشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۷

نگاهی متفاوت بر جشنواره ((زجرواره))

هنر " نه " گفتن !

از : ایراندخت دل آگاه 

هرساله درست در نیمه زمستانی که از سی سال پیش آغاز شد و بیداران و هشیاران ، به حق بر آن نام " دهه زجر " نهادند ، میلیاردها تومان پول بی زبان این مردم گرفتار و در بند روضه خوان ها ، به تالاب فریبکاری می ریزد . 
میلیاردها تومانی که هزینه می شود تا مردم برای برپا شدن خیمه سیاهی و تاریکی جشن بگیرند و پایکوبی کنند و از یاد ببرند که در پس این خیمه قرون وسطایی " روز " مدت هاست که گسترده شده و مردم جهان در کار توسعه و پیشرفت اند . 
آری میلیاردها هزینه می شود تا مردم ندانند " نه وقت خواب است " ! 
یکی از ترفندهای همیشگی این رژیم تباهی گستر ، به راه انداختن خیمه شب بازی هایی تحت عنوان " جشنواره " است . جشنواره هایی که به راستی زیبنده نام " زجر واره " اند . سد البته هم مهمترین شان همین " زجرواره فیلم " است . مراسمی که بودجه ای میلیاردی را به خود اختصاص می دهد که جهانیان نپندارند ، " حوزوی " ها و " حوزوی اندیشان " از هنر هفتم بی بهره اند و چیزی در باره هنرهای مدرن سرشان نمی شود . 
این است که با بودجه های کلان ، فیلم می سازند و با بوق و کرنا به معرض نمایش می گذارند . 
کوتاه سخن این که نویسنده این نوشته هم یکی از بینندگان دو تا از فیلم های بخش " مسابقه " بود ؛ و اگر نبود گلایه های کسی مانند " عزت الله انتظامی " هرگز دست به نوشتن نمی برد . چرا که حضور در سالن های سینمای رژیمی که کودکان اش شب را در خیابان به سر می برند ، و مردان اش خوراک را در میان سطل های زباله شهرداری جست و جو می کنند و زنان اش در جایی دیگر ( ! ) اصلا موجب سربلندی نیست ؛ و اگر پاره ای ضرورت های " ناگفتنی " نبود ، نه تنها نمی بایست رفت که نمی بایست درباره اش سخن گفت . ولی از یاد نبریم که اماکنی چون لابی سینماها می تواند محل امنی باشد برای رد و بدل کردن اوراق نباید ( ! ) و سخنان در گوشی ! همان سخنانی که برایش میلیون ها دلار خرج کرده اند تا " شنود " شوند و از این رو ، نمی توان در تلفن ها گفت !
به هر روی ، دیدن این فیلم ها هم خالی از سود نبود . چرا که می شود درباره سخنان کسانی چون آقای " امیر انتظامی " - که عمری را در راه " اعتلای سینمای حکومت اسلامی " ( ! ) کوشیده اند – به داوری درست نشست و از سوی دیگر دید که کار " هنر اسلامی " به کجاها کشیده شده است و آیا پس از سی سال می توان ذره ای به هنرمند " مردمی " امید بست ؟ 
این هنرمند " اسلام پناه " سخت رنجیده است از دست اندرکاران سینمایی وزارت ارشاد که چرا " تحسین و ستایش " اش را ملاخور کرده اند ! بماند که سی سال است از گذر بازیگری برای رژیمی ننگ آور جایزه ها برده اند و در مثلا فستیوال ها و سمینارها و گردهمایی ها ی حکومتی ( ! ) هم تحسین شده اند . 
مگر بنا بود ، ملاخور نشود ؟ یکی نیست به این هنرمندان بگوید سی سال است ذهن این مردم ملاخور شده ، آن هم توسط کسانی چون شما که خواسته و ناخواسته " عمله ظلم " بوده اید ! 
گلایه چرا ؟ از کی و از چی ؟ از همانانی که مویتان را در آسیاب شان سپید کرده اید ؟ هنر که آهنگری و خیاطی و آرایشگری نیست که بفرمایید هر چه کردیم و هر چه شد برای مردم بود . هنر مهمترین ابزار در اختیار حکومت هاست . و وای بر هنرمندی که در خدمت حکومتی ستمگر باشد ! چرا که هنر دقیقا و از نزدیک با ذهن و اندیشه آدمیان پیوند دارد ؛ آن هم پیوندی ریشه دار . هنر نسل امروز را به حرکت می کشاند یا از جنبش وامی دارد و ذهن نسل های آینده را می سازد . 
بگذریم . 
خوبست پیش از پرداختن به سخنان این " بازیگر حکومت اسلامی " ، به نکاتی چند هم اشاره شود. از جمله این که مانند هر سال ، بلیط ها را به رایگان به نورچشمی ها – گیریم نورچشمی های درجه دو - واگذار کرده اند . هم آنانی که " یقه پیراهنشان را مدل " ولایتی " می نامند و همسران مکرمه شان ، زیر چادر سیاه ، روسری گل منگلی به سر می کنند و صد البته برای آن که از قافله مدل های " فشن " غربی عقب نمانند ، کفش پاشنه بلند هم می پوشند .
با این همه وقتی وارد سالن نمایش سینما می شوی و فیلم آغاز می شود ، آه از نهادت بر می خیزد . چرا که نیمی از صندلی ها خالی است و تا پایان فیلم هم خالی می ماند و تو دلت می گیرد وقتی می دانی جوانان رشید ایرانی ؛ سر کوچه ها بیکار ایستاده اند و سیگار دود می کنند و از این تفریح حداقلی هم محروم اند . زیرا بلیط ها نه تنها به دستشان نمی رسد که اگر هم در دکه ها عرضه شود ، خارج از توان خرید آن هاست . آخر بلیط های " زجرواره " که یک قران و دو زار نیست . چهار هزار تومان است ، چهار هزار تومان ! 
آری این تازه آغاز ماجراست . چرا که خود فیلم ها ، حدیث دیگری دارد . 
این نویسنده از قضای روزگار یکی از فیلم هایی را که دید با بازیگری همین هنرمند اسلام پناه – آقای انتظامی – بود . همان که نام " زاد بوم " را یدک می کشید . فیلمی صد در صد تبلیغاتی – صد البته در جهت خواست رژیم – و صد در صد گیشه ای . " تبلیغاتی " از آن رو که شعار اصلی اش قانع کردن و کشاندن خود تبعیدی های ایران دوست و ایرانیان گریخته از چنگ روضه خوان ها ، به میهن بود و صد در صد " گیشه ای " ، چون با به کار گیری بازیگرانی چون همین آقای انتظامی و بهرام رادان دیدن فیلم توجیه پذیر شود . ناگفته نماند که دخترکی آلمانی هم که می توانست بی حجاب پیش روی تماشاچی ایرانی لبخند بزند و کرشمه بیاید ، ابزار دیگر گیشه ای ساختن این فیلم است . 
فیلم البته آراسته است به نماهای – لوکیشن ها – فرنگی ؛ که جوانانی که قرار است بعدا پس از اکران عمومی فیلم در صف سینما بایستند ، بیشتر مشتاق شوند و در پایان فیلم هم خیلی خود را زیان دیده نپندارند . چون نماها از کشور آلمان و زنان بی حجاب اش است و نمایهای هم از شیخ نشین " دوبی " و آسمانخراش ها و اتومبیل های آنچنانی اش . 
من هنوز نمی دانم کسانی چون همین آقای انتظامی که در این فیلم فقط چند صحنه ظاهر شده که میزان فروش را بالا ببرد ، چرا از دست اندرکاران سینمایی این رژیم گلایه دارد ؟ کل این فیلم ها چه دارند و چه به مردم می دهند که چند صحنه شان بدهد و ستایش ها برانگیزد ؟ آیا این هنرمندان زیادی مردمی ( ! ) نمی بینند تصویر زنان در این فیلم ها هنوز هم تصویری سخت ارتجاعی است ؟ آیا در همین فیلم ، باز هم همان زن شاغلی را نمی بینند که با شغل اش کانون خانواده را آسیب رسانده یا آن زنی را که صیغه مردی شده تا آشیانه او را از هم بپاشد یا آن دخترک دردانه ای که چون از شوهر بچه سال اش خیانت دیده ، می رود تا نوزادش را سقط کند و از این دست . 
مردان فیلم چطور ؟ چگونه است که فقط همان مردی که در زمان انقلاب پیش روی پدرش ایستاده – پدری که سرهنگ ارتش شاهنشاهی بوده - و از خمینی دفاع کرده و پس از آن بسیجی شده و به جبهه رفته و عکس های یادگاری گرفته و بعد هم به سیاست آلوده شده ، آگاه ترین و دلسوزترین و ... و ... مرد ایرانی تصویر می شود ؟ همان تصویر " اصلاح طلبان " ! 
البته نه جای گلایه و شگفتی ، که هر چه باشد " زجرواره " است و باید تاب آورد آنچه را هنرمندان و هنرپروران اسلامی به خوردمان می دهند . همچنان که در فیلم " موش " ؛ با هنرمندی " آتیلا پسیانی " هم خون خوردیم و نصفه ونیمه فیلم ، غرولند کنان سالن را ترک گفتیم . این یکی که دیگر " شاهکار " بود . ماجرای ویرانگری های آمریکاییان در عراق و مردم ستم دیده در کشور به زور دموکراسی شده همسایه ! 
وای برملت گرسنه ای که درآمد سرشار نفت اش برای چنین فیلم هایی هزینه می شود . هنگام تماشای فیلم که با داستان یک خودروی بمب گذاری شده در یکی از خیابان های بغداد آغاز می شود و سپس پای فرمانده آمریکایی ( آتیلا خانپسیانی ) به میان می آید که دستور بازداشت و شکنجه و اعدام رذیلانه عراقیان بیچاره را در زندان ها می دهد ، دنبال می گردد ، با خود می گفتم به راستی قیمت یک انسان چقدر است ؟ آیا همین " آتیلا پسیانی" نمی توانست به پذیرش این نقش پاسخ منفی بدهد ؟ 
من از حضور آمریکاییان در عراق یا هر کشور دیگر دفاع نمی کنم . اصلا چیززیادی از این حضور و ضرورت های آن نمی دانم که بتوانم به درستی داوری کنم . ولی از بازداشت و آزار و شکنجه مردم خودمان بسیار می دانم ! در جایی که مردم ما در زندان ها به وحشیانه ترین مجازات گرفتارند ، ما چه نیازی داریم زندان های عراق و بیرحمی های سربازان یک کشور دیگر را تصویر کنیم ؟ تازه با این فرض که همه آنچه در بوق های تبلیغاتی این رژیم فساد گستردمیده می شود درست باشد . آیا کسانی که خود را " هنرمند مردمی " می نامند نباید پس از سی سال مرگ و ننگ و بدنامی ، یکبار برای همیشه پیش روی این گونه تبلیغات قد علم کنند و " نه " بگویند ؟ همان کاری که تنی چند از بینندگان این فیلم - از جمله همین نویسنده - انجام داد و در همان پانزده بیست دقیقه نخست فیلم سالن را ترک کرد ؟ این را که می شود انجام داد ! 
سینما و به طور کل هنر و همه آنچه یک رژیم دیکتاتوری خونریز به آن می پردازد نمی تواند جز همین باشد ، ولی آیا ما مردمی که زیر چرخ دنده ستمگری ها مانده ایم ، هنر " نه گفتن " را هم نداریم ؟ همان کاری که در هنگامه انتخابات هم باید انجام داد و پای صندوق ها نرفت ! این کارها که از ما ساخته است ! 
" تحریم " تنها راه به زیر کشاندن این رژیم است . رفتاری که باید از درون صورت گیرد . ما باید به هر آنچه روضه خوان های با عمامه و بی عمامه می کوشند به خورد روحمان دهند ، نه بگوییم . برای رهایی چاره ای نیست ، یک جا باید ایستاد ! 


۴ نظر:

ME گفت...

تا اینجا که باید ایستادگی کنیم قبول دارم ولی آدم وقتی دنبال عوض کردن یه رژیمیه که یه جایگزین خوب براش داشته باشه ما الان به پشتوانه ی کی چه ایدئولوژی ای و چه شرایطی باید به فکر عوض کردن شرایط موجود باشیم؟ یعنی اونایی که انقلاب کردن همه از شرایط راضی اند الان؟ چند درصدشون فکر می کردن از بد به بدتر می رسن؟ این ذات ما ایرانی هاست که باعث میشه هر اصلاحاتی رو به گند بکشیم هر قدرتی که تو تاریخ ما سر کار اومده بعد از یه دوره ای بدتر از قبل شده

ناشناس گفت...

نگاه به تاریخ جهان نشان میده که انقلابها بیشتر از انکه نتایج مثبت داشته باشند تخریب به همراه داشته اند پس صحبت بر سر انقلاب نیست.
به قول جامعه شناسان دمکراسی بهترین شیوه ی حکومت نیست اما بهتر از آن هم فعلا نداریم و این یعنی که پشتوانه ی ایدئولوژیکی نیز موجود است.
در مورد اصلاحات من هم موافقم اما به کدام شیوه؟؟؟؟
با کدام انتخابات؟
با انتخاب بین بد و بدتر ؟
وقتی کاندیداهای مجلس و ریاست جمهوری فیلتر میشوند وقتی که مجلس و دولت یک لولوی سر خرمن بیش نیست وقتی اصلی ترین قسمت یک حکومت که تعیین کننده ی عدالت در جامعه است یعنی قوه ی قضاییه غیر قابل انتخاب است وقتی عروسک گردان ماجرا غیر قابل انتخاب است پس به نظر من اصلاحات از طریق انتخابات یعنی کشک...
مگر یادمان رفته زمانی را که مجلس قصد اصلاح قانون مطبوعات را داشت چطور نظرش توسط حکم حکومتی وتو شد این یعنی رای مردم کشک...
من معتقد به تغییر در چارچوب جنبش های مدنی هستم.
لذت بردم وقتی فرهنگیان یک صدا با تهدید دولت به اعتصاب به خواسته های به حق خود رسیدند.
نباید فراموش کنیم که اگر رای دادن یک حقه پس رای ندادن نیز یک حقه و یک اعتراض به بی ارزش بودن رای ها
به نظر من عقیم کردن حکومت بهترین راه برای رسیدن به خواسته هایمان است.

ME گفت...

خب من هم با اصلاحات موافقم فکر کردم داری از یه انقلاب دیگه حرف می زنید که خب با اون موافق نیستم حال نه دقیقا انقلاب منظورم تغییر کلی نظامه که موافق نیستم به همون دلیلی که گفتم ولی من هم هیچ وقت رای نمی دم و تحت فشار قرار دادن حکومت به نظرم خوبه

mojtabahojatoleslami@hotmail.com گفت...

سلام
بیشتر از سی‌ سال پیش خونهای ملت ما درخت استقلال ، ازادی ، جمهوری اسلامی را میوه دا ر کرد ولی‌ متاسفانه رهبران ما غصهٔ پول چینی‌ ها و معاملات با اینها را میخورند و یا اینکه غصهٔ. این فلسطینیها و یا بدتر از همه حزب الهی ها را میخورند . هرکس ریش داره با یک اسلحه ادعای اسلامی بودن میکنه . من هزار با ر برای جمهوری اسلامی حقیقی‌ جان میدهم ولی‌ حاضر نیستم یک قطره خون برای این اسلام خراب کنها بدهم . امیدوارم این رهبران ما در روز سال گرد انقلاب فریاد االله و اکبر های مردم را دلیل بر اغتشاشگری تعبیر نکنند همین الله و اکبر های مردم بود که رهبران ما را بر کار گزا شت . بنده سی‌ سال پیش در مدرسهٔ طلاب قم درس خواندم و دو سال و نیم زندان شاه بودم . الله و اکبر